بررسی تطبیقی حقوقی بیماریهای جدید مسری و مهلک در فسخ نکاح در فقه و حقوق موضوعهعنوان صفحه ج) اهمیت و ضرورت انجام تحقیق:6 ه) مرور ادبیات وسوابق مربوطه:7 و) جنبه جدید بودن و نوآوری در تحقیق:11 ط) تعریف واژهها و اصطلاحات فنی و تخصصی:12 فصل اول ـ کلیات (تعاريف،مبانیومفاهيم)13 1 ـ 1 ـ 1 ـ فسخ از لحاظ لغوی:14 1 ـ 1 ـ 2 ـ فسخ در معنای اصطلاحی (حقوقی):14 1 ـ 3 ـ فرقهای طلاق با فسخ:15 1 ـ 4 ـ انواع عیوب موجب حق فسخ نکاح:17 1 ـ 6 ـ تأثیر اختلال واژینیسمون در فسخ نکاح:20 1 ـ 14 ـ مفهوم اختلال جنسی و تفکیک آن از انحراف جنسی:22 فصل دوم ـ فسخنکاح،بررسیمبانیفقهیوحقوقیآندربیماریهایجدید23 2 ـ 1 ـ بررسی جایگاه فقهی موضوع:24 2 ـ 1 ـ 1 ـ دیدگاه فقه شیعه:24 2 ـ 2 ـ بررسی جایگاه حقوق موضوع:27 2 ـ 2 ـ 2 ـ طلاق به درخواست زوج:30 2 ـ 2 ـ 3 ـ طلاق به درخواست زوجه:31 2 ـ 2 ـ 4 ـ تخلف از شرط صفت:32 2 ـ 2 ـ 6 ـ امتناع از نزدیکی با شوهر:35 2 ـ 3 ـ عیوب در زنان و مردان:37 2 ـ 3 ـ 1 ـ اقوال فقها پیرامون فسخ نکاح به سبب عیوب:39 2 ـ 3 ـ 2 ـ حق فسخ نکاح برای زوجین یا یکی از آن دو:41 2 ـ 3 ـ 3 ـ نقد اقوال مذاهب پیرامون عیوب مذکور:42 2 ـ 3 ـ 3 ـ 1 ـ اختلاف فقها بر جذام و برص:43 2 ـ3 ـ 3 ـ 2 ـ اختلاف فقها بر عرج، عمیو افضاء:47 2 ـ 4 ـ زمان اعتبار این عیوب:48 2 ـ4 ـ 1 ـ قول اول- دیدگاه قانون مدنی و مذهب امامیه:49 2 ـ4 ـ 1 ـ 1 ـ زمان اعتبار عیوب موجود در مرد:49 2 ـ 4 ـ 1 ـ2 ـ زمان اعتبار عیوب موجود در زن:50 2 ـ 4 ـ 1 ـ 3 ـ قول دوم- دیدگاه حنفیه:51 2 ـ 4 ـ 1 ـ 4 ـ قوم سوم- دیدگاه شافعیه و حنابله:51 2 ـ 4 ـ 1 ـ 5 ـ قول چهارم- دیدگاه مالکیه:51 فصل سوم ـ ادلهیجوازفسخنکاحدربیماریهای53 3 ـ 1 ـ حق جنسی، اختلال و انحراف در آن در قوانین موضوعه:54 3 ـ 2 ـ اختلال و انحرافات جنسی:55 3 ـ 3 ـ آثار حقوقی اختلالات و انحرافات جنسی در انحلال عقد نکاح:57 3 ـ 4 ـ بررسی میدانی تأثیر اختلال و انحراف جنسی در فروپاشی خانواده:57 3 ـ 5 ـ راههای سرایت بیماری ایدز:58 3 ـ 6 ـ تأثیر اختلال واژینیسموس در فسخ نکاح:71 3 ـ 6 ـ 1 ـ آیا زنان مبتلا به اختلال واژینیسموس را میتوان ناشزه خواند؟72 3 ـ 6 ـ 2 ـ اختلال واژینیسموس و حکم فقهی آن:73 3 ـ 7 ـ آیا عیوب مجوز فسخ نکاح، محدود و محصور هستند؟74 3 ـ 8 ـ بررسی مبانی فقهی حق فسخ، به استناد وجوب عیب:76 3 ـ 8 ـ 3 ـ قواعد «لاضرر» و «لاحرج»:80 3 ـ 8 ـ 5 ـ مهمترین دلایل نفوذ شرط بنایی:87 3 ـ 8 ـ 6 ـ نقش آفرینی عرف در تشخیص موضوع:88 3 ـ 9 ـ چالشهای نوبه دلیل تحولات پزشکی و پیدایش بیماریهای جدید:89 3 ـ 9 ـ 1 ـ قابل درمان شدن برخی عیوب:90 3 ـ 9 ـ 2 ـ پیدایش بیماریهای جدید و امکان تسرّی از عیوب منصوصه:91 3 – 10 - موافقان دلایل انحصار عیوب97 3 – 10 - 5 – ممنوعیت اجتهاد در برابر نصّ100 3 – 10 - 6 – نظم عمومی و استحکام خانواده100 3 – 11 - دلایل مخالفان انحصار عیوب101
چکیده:فسخ از جمله علتهای انحلال نکاح میباشد که یکی از اسباب قانونی آن عیوب جسمانی موجود در هر یک از زوجین است قانونگذار در تصویب مقررات قانون مدنی در باب عیوب مجوز فسخ نکاح ضمن مراجعه به فقه شیعه در تعیین مصادیق عیوب مختص هر یک از زن و مرد، نظامیرا پی افکنده که امکان فسخ نکاح از ناحیه زوج به واسطهی وسعت دامنه عیوب مجوز فسخ، در مقایسه با زوجه به نحو مطلوب تری تأمین شده است. بنابراین عدهای از نویسندگان حقوقی به اتکای برخی فتاوی فقهای شیعه که دلالت بر توسعهی دایرهی عیوب مشترک مجوز فسخ نکاح دارد و هم چنین بنابر ملاحظات جامعه شناختی معتقدند که امکان تسرّی دامنه عیوب مذکور در قانون مدنی به امراض صعب العلاج قرن حاضر و همچنین زمینهی برقراری تساوی میان زوجین در خصوص انواع عیوب مستند فسخ نکاح به غیر از عیوب جسمانی خاص هر یک از زوجین قابل طرح و بررسی است. این در حالی است که ملاحظهی پیشینهی فقهی موضوع و بررسی روح حاکم بر مقررات خانواده، امکان طرح چنین عقیدهای را کم رنگ میسازد. برای متارکه زن و شوهر راه دیگری جز طلاق وجود دارد که آن فسخ نکاح به دلیل عیب میباشد، به طوری که زوج یا زوجه میتواند در صورت وجود عیب از طریق فسخ نکاح، خود را از قید و بند عقد نکاح برهاند .یکی از عیوب، داشتن بیماری لاعلاج و مسری مثل ایدز میباشد و موضوعات تدلیس، عسر و حرج، قاعده لاضرر، مفهوم اولویت، استفاده از باب وحدت ملاک علاوه بر موارد خاص مذکور در منابع فقهی جهت فسخ نکاح به دلیل وجود عیوب خاصه میتواند رهگشای این مشکل باشد. کلمات کلیدی: فقه اسلام، حقوق ایران، نکاح، فسخ نکاح، طلاق، ایدز الف) مقدمه:نکاح از جمله عقودی است که علاوه بر جنبههای حقوقی آمیخته با اخلاق است و قانون گذار در تدوین مقررات حاکم بر این نهاد کوچک اجتماعی متأثر از نیروهای اخلاقی و عادات و رسوم اجتماعی است، تا جایی که حاکمیت اراده[1] در تعیین آثار آن نقض ندارد و به همین جهت قواعد عمومیمعاملات تا جایی در نکاح قابل اعمال است که با طبیعت ویژهی آن سازگار باشد (کاتوزیان، حقوق خانواده، 275/1) از جمله این قواعد، احکام راجع به «فسخ» است. برابر مادهی 1120 قانون مدنی: «عقد نکاح به فسخ یا به طلاق یا به بذل مدت در عقد انقطاع منحل میشود» بررسی مواد قانون مدنی در باب انحلال نکاح بیانگر آن است که قانون گذار به منظور استحکام بنیان خانواده و همچنین تأمین سلامت اراده زوجین، نکاح را صرفاً در مورد عیوب جسمانی، تدلیس و تخلف از شرط صفت قابل فسخ اعلام کرده است. ماده 1122 قانون مدنی، عیوب: خصاء، عنن و مقطوع بودن آلت تناسلی را در مرد موجب فسخ برای زن دانسته است؛ در حالی که مادهی 1123 همین قانون وجود عیوب: قرن، جذام، برص، افضاء، زمین گیری و نابینایی هر دو چشم را در زن موجب فسخ نکاح برای مرد میداند از طرفی جنون نیز جزء عیوب مشترک برای هر یک از زوجین موجب فسخ خواهد بود. تبعیض آشکار قانون گذار در اختصاص عیوب موجد حق فسخ در هر یک از زوجین با ملاحظات عقلی و اجتماعی دنیای امروز سنخیّت ندارد. زوج در حالی که توانایی انحلال نکاح را به واسطهی طلاق در اختیار دارد میتواند به استناد وجود هفت عیب در زن، نکاح را فسخ نماید، در حالی که زن تنها به استناد وجود چهار عیب میتواند نکاح را فسخ کند، این در حالی است که اختیار در طلاق ندارد و صرفاً به استناد وکالت اعطایی زوج ضمن قبالههای نکاح یا مادهی 1130 اصلاحی قانون مدنی پس از اثبات عسر و حرج خود در دادگاه[2] و همچنین در فرض خودداری یا عجز شوهر از دادن نفقه[3] میتواند درخواست طلاق نماید.[4] بنابراین هر چند در نظام حقوقی ما برای تحقق نکاح قصد و رضای طرفین در قالب الفاظ صریح کافی است.[5] و احتیاج به تشریفات دیگری نیست. امّا در مقام انحلال نکاح از یک سو اختیار طلاق در دست مرد است و از سوی دیگر امکان فسخ نکاح از جانب زوج به نحو بهتر و بارزتری تأمین شده است. با این وجود دربارهی تعداد عیوب و این که آیا عیوبی که در باب نکاح مطرح میشوند حصری است یا تمثیلی؟ اختلاف نظر بسیار است به ویژه آن که امروزه بیماریهای تازهای شناخته شده که در گذشته ناشناخته بود. بنابراین به لحاظ عدم تساوی زوجین در مورد استناد به عیوب مجوز فسخ نکاح عدهای از نویسندگان بر آنند که مقررات موجود نارساست و اندیشه اصلاح مقررات فعلی را در قانون گذاریهای آینده در قالب گسترش دامنهی عیوب مشترک مجوز فسخ نکاح میپرورانند به خصوص این که اجتهادی همسو با معاهدات بین المللی است هم چنان که بند 4 مادهی 23 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی میآورد: «دولتهای طرف این میثاق تدابیر مقتضی به منظور تأمین تساوی حقوق و مسوولیتهای زوجین در مورد ازدواج در مدت زوجیت و هنگام انحلال آن اتخاذ خواهند کرد». از آن جا که مقررات مذکور در قانون مدنی عیناً از فقه پربار شیعه اقتباس گردیده، بررسی قابلیت طرح و توسعه مسأله در نظام حقوقی ما بدواً مستلزم کنکاش سوابق فقهی موضوع است. فسخ نکاح در حقوق ایران متأثر از نظریات و فتاوای فقهای عظام از زمان غیبت امام عصر (عج) تاکنون است و در این مسیر دیدگاهها و نظریات حقوق دانان و نویسندگان و صاحب نظران نیز در تحویل و انطباق آن با وضعیت و مشکلات فعلی جامعه تأثیرگذار بوده است و بنابراین نمیتوان نقش و اهمیت این دو منبع فقهی و حقوقی را در دگرگونی موقعیت فسخ در حقوق ایران نادیده گرفت حال آنچه اهمیت دارد فلسفه و حکمت موجود در قواعد فسخ نکاح در قانون مدنی ایران است که حسب دلایل موجود فقهی با عنایت به این فلسفه و حکمت از نظر فقهای صاحب نظر در این مقام حد و حریم موارد فسخ نکاح علاوه بر آنچه در اخبار و روایات وجود دارد و اعم [1] - مادهی 10 قانون مدنی: «قرادادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده اند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است» [2] - مادهی 1130 اصلاحی قانون مدنی: «در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد وی می تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند چنانچه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود، دادگاه می تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده می شود...» [3] - مادهی 1129 قانون مدنی:«در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه و عدم امکان اجرای حکم محکمه و الزام او به دادن نفقه زن می تواند برای طلاق به حاکم رجوع کند و حاکم شوهر را اجبار به طلاق می نماید. همچنین است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه». [4] ـ صفائی، حسین، مختصر حقوق خانواده، ص 210 [5] - مادهی 1062 قانون مدنی: «نکاح واقع می شود به ایجاب و قبول به الفاظی که صریحاً دلالت بر قصد ازدواج نماید». جهت کپی مطلب از ctrl+A استفاده نمایید نماید |